بی مهلی های یک مومن
سلااااام فرشته های خوبم.
خوشحالم که باز هم می تونم باهاتون حرف بزنم و بنویسم. سلام و رحمت خدا بر همه شما فرشتگان عالم .. آخ جووون یک عالمه دعا..
دیدین این روزها چه روزهایی بود. چه چیزهایی برام نوشتین؟ اعمال خوبم بیشتر بود یا .. ؟
خودتون که می دونین جریان از چه قراره. تازه دیده بودمش. همان اول کار، خیلی به دلم نشست اما من برای او، از زمین زیر پایش، پایین تر بودم. نمی دانم چرا اصلا من را به چشم نمی دید.
با خودم گفتم برو در ایمانت شک کن که اگر اهل ایمان بودی طبق فرمایش خدایت، محبتت در قلبش می افتاد:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا (1)
کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند به زودی [خدای] رحمان برای آنان محبتی [در دلها] قرار میدهد
همین بی مهلی هایش را بهانه کردم تا رابطه خودم را با خدایم اصلاح تر کنم. چقدر موفق بودم نمی دانم. فقط می دانستم که اگر من رابطه ام با خدا اصلاح شود، او هم رابطه من را با خلایق اصلاح می کند:
... مَن أصلَحَ فیما بَینَهُ وبَینَ اللّهِ عز و جل أصلَحَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالى فیما بَینَهُ وبَینَ النّاسِ (2)
... هر کس رابطه میان خود و خداوند عز و جل را اصلاح کند ، خداوند ، رابطه میان او و مردم را اصلاح مى نماید .
اما خب، تا امروز که گوشه چشمی به ما نشان نداده است. الهی که هر جا هست در صحت و سلامت باشد. همین بی مهلی هایش هم باعث شد ببینم چقدر در نیتم صادق هستم. واقعا او را برای خدا و در راه خدا می خواهم یا اینکه برای دل خودم و خودخواهی هایم؟
می بینین فرشته های عزیز..
یک درخواست از خداوند کرده بودم، حضور ناگهانی یک مومن در زندگی ام؛ و چقدر مرور و آموختن و دوره دانسته ها و عمل و ارتقا و رشد فکر و اعمالم ان شاالله. کارهای خدا بی حکمت نیست. حتی اگر آن مومن، دوست من نشود، من فهمیده ام ، باور کردم در این روزها که:
خدا، رفیق کسی می شود که رفیقی ندارد: یا رفیق من لا رفیق له.(3)
و چه رفاقی از این بالاتر.. لااقل هر وقت دلتنگ رفیق شفیق بشوم، به درگاهش ناله می کنم که به من رفیق ندادی- چون همه دادن ها دست تواست - خودت را هم نمی خواهی به من بدهی؟
در گوشی بگم فرشه های عزیزم، نکند استجابت دعایم برای رفیق شفیق داشتن، خود خدا باشد؟
پ.ن: رفاقت، نیاز انسان است. بخوانید مطالب بسیار مفید و پر نکته را در اینجا
1. مریم/96
2. امام علی علیه السلام :کانَتِ الفُقَهاءُ وَالعُلَماءُ إذا کَتَبَ بَعضُهُم إلى بَعضٍ کَتَبوا بِثَلاثَةٍ لَیسَ مَعَهُنَّ رابِعَةٌ : مَن کانَت هِمَّتُهُ آخِرَتَهُ کَفاهُ اللّهُ هَمَّهُ مِنَ الدُّنیا ، ومَن أصلَحَ سَریرَتَهُ أصلَحَ اللّهُ عَلانِیَتَهُ ، ومَن أصلَحَ فیما بَینَهُ وبَینَ اللّهِ عز و جل أصلَحَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالى فیما بَینَهُ وبَینَ النّاسِ .( الکافی، ج 8 ص 307 ح 477 ؛ من لا یحضره الفقیه، ج 4 ص 396 ح 5845 )
امام على علیه السلام : دانایان و دانشمندان ، هر گاه به یکدیگر نامه مى نوشتند ، سه نکته را یادداشت مى کردند که چهارمى نداشت : هر کس دغدغه اش آخرت باشد ، خداوند ، دغدغه دنیاى او را برطرف مى سازد ؛ هر کس باطنش را اصلاح کند ، خداوند ، ظاهر او را اصلاح مى نماید ؛ و هر کس رابطه میان خود و خداوند عز و جل را اصلاح کند ، خداوند ، رابطه میان او و مردم را اصلاح مى نماید .
3. مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر